پیامی از مدیر برنامه
پیامی از سائره شاه
پروژه ترجمه آثار اسلامی
هدف پروژه ترجمه آثار اسلامی بازگرداندن برخی از ایدههای ادریسشاه به فرهنگی است که از آن به عاریه گرفته و پرورانده بود.
در این فرایند، ما امیدواریم که به مسلمانان اطلاع و نیز انگیزه دهیم که سنتی چندقرنه در اسلام وجود دارد که به مردم میآموزد که چگونه تفکر کنند، چگونه به عوامل بیرونی بیاعتنا باشند و به امور دنیا با نوعی شوخطبعی بنگرند و در این روند تقریبا به شکل پیشفرض، از بذله و سخاوت و مهربانی و هوشمندی و عقل سلیم بهره گیرند – فرایندی که هدف از آن کمک به دستیابی به یک توازن درونی است که آنها را نه تنها در مسیرشان در جهان مادی، بلکه در راه تکامل و معنویات نیز هدایت میکند.
اولین مرحله این پروژه کاری بزرگ بود؛ از جمله پیوند بخش بزرگی از آثار شاه به منابع کلاسیک ادبی فارسی که عمدتا از آن اقتباس شده است.
ادبیات فارسی در قرون یازده تا سیزده به این دلیل بینظیر است که در آن دوره تقریبا همه شاعران و استادان بزرگ ادب مرشدان تصوف بودهاند و یا به شدت تحت تاثیر عقاید صوفیان قرار داشتند.
این نوع ادبیات جزو متون مقدسه به شمار میرود – چیزی شبیه آثار شکسپیر در انگلیسی. مثلا، مثنوی جلالالدین رومی، اغلب به عنوان قرآن فارسی یاد میشود.
همزمان، دست بردن در این متون و تحریف آن عملا بدعت محسوب میشود. با اینحال، نویسندگان آثار کلاسیک تصوف دقیقا همین کار را میکردند – و در واقع، این احتمال ظاهرا وجود دارد که منبع اصلی بیشتر آنها به درجاتی قصههای شفاهی درویشان بوده است. مثلا بسیاری از قصههایی که در مثنوی به اشکال مختلف آمده، تقریبا به همان اشکال در گلستان سعدی شیرازی نیز آمده است.
از آنجا که شاه، چنانچه خود میگفت، یک معلم فعال، نویسنده و متفکر – و نه یک عالم اکادمیک – بود، در بهرهگیری از این آثار کلاسیک به عنوان ابزارها و موادی برای آموزش، آزادانه عمل میکرد. از اینرو، قصه در بیشتر کارهای ادبی او نقش اجزا اساسی و شکلدهندهٔ آن آثار را دارد. خود شاه استاد قصهگویی بود و به قاعده «زمان، مکان و اخوان» باور داشت. از اینرو، او گاهی از قصهها با درنظرداشت مخاطب و یا نکتهٔ مورد نظر خود اقتباس میکرد.
او کار خود را معرفی ایدههای جدید به غرب میدانست. در شرق اما، تصویر تصوف مغشوشتر است.
بسیاری از آثار منبع یا از دست رفته، یا با بیاعتنایی مواجه شده و یا ممنوع شده است. ولی، این آثار طوری صورتبندی شده که تقریبا شبیه یک موضوع عامهپسند اینترنتی، در درون یک فرهنگ خود را حفظ و تکثیر میکند.
حتی امروز هم در فرهنگ بیشتر کشورهای اسلامی میتوان نسخههای مختلفی از این آثار را، نه تنها در متون مقدسه، بلکه در قالب بریدههای از تاریخ، زندگینامههای اولیاءالله، ضربالمثل، فکاهی و قصههای عامیانه، مشاهده کرد.
ما بیشتر اوقات باید به آثار اصلی مراجعه میکردیم تا از معیاری که شاه اغلب بر آن تاکید میکرد، اطمینان یابیم: حفظ عنصر تعلیمی، بهرهگیری از عقل سلیم، و اجتناب از «آلوده» ساختن محتوا.
در طول کار، ما بارها و بارها منابع را بررسی و مقابله کردیم تا از تحریفی که صرفا با انگیزههای ادبی و سوءتفاهم از سوی مترجمان و ویراستاران روی میدهد، جلوگیری کنیم.
فرایند بررسی استفاده شاه از آثار منبع – که به کار سبدبافی میماند که ترکههای بیدمجنون را از سبدی شکسته بیرون میکشد و با آن سبدی جدید میبافد – در واقع نقشه ذهنی شاه در کارش را آشکار می ساخت.
این مرحله اول – که امیدواریم دشوارترین آن باشد – تقریبا به پایان خود نزدیک شده است. ما اکنون در حال اتمام کار ده عنوان آخر آثار شاه هستیم که برای فرهنگهای شرقی جذاب است. این آثار اکنون به دو گویش فارسی (ایران) و دری (فارسی افغانستان) تهیه شده است.
در طول پنج سال آینده، برنامه ما تمرکز در دو زمینه است:
ما به تدریج ترجمهها را به دیگر زبانهای کشورهای اسلامی توسعه خواهیم داد: ترکی، عربی و اردو
و همزمان بر روی توزیع موثر ترجمههایی که تابحال تهیه کردهایم، تمرکز خواهیم کرد.
درباره ادریس شاه
درباره ادریسشاه
ادریس شاه در سال 1924 به دنیا آمد و زندگی خود را وقف جمع آوری، ترجمه و اقتباس از آثار کلاسیک مهم تصوف کرد. این آثار از قرن ها تصوف و تفکر اسلامی نمایندگی می کند که هدف آن انکشاف ظرفیت انسانی در متعالی ترین شکل آن است. برخی از آثار شناخته شدهٔ ادریس شاه شامل اثر مهم او «صوفی ها» و چند مجموعه از قصه های آموزنده «ابله هوشیار» ملانصرالدین است. کتاب های ادریس شاه به ده ها زبان ترجمه شده و میلیون ها نسخه به فروش رفته است و به حیث پلی میان شرق و غرب تلقی می شود.
ترجمههای دری
سائره شاه٫ مدیر برنامه ترجمه به زبانهای خاورمیانه
و آسیایی
Saira Shah
سائره شاه، مدیر پروژه خاورمیانه و آسیا
سائره نویسنده و مستندسازی است که فیلم های برنده او چندین جایزه، از جمله پنج امی، دو بافتا و سه جایزه جامعه سلطنتی تلویزیون (Royal Television Society) شده است. در مشهورترین اثر مستندش با عنوان «زیر نقاب (2001)» سائره مخفیانه به افغانستان سفر کرد تا زندگی تحت حاکمیت بی رحمانه طالبان به تصویر بکشد. او رمان «آشپزخانهٔ ضدموش» (انتشار در 2013)، را با الهام از تجربه اش در مراقبت از دخترش آیلسه، که با بیماری شدید فلج مغزی به دنیا آمد، نوشت. سائره خود را وقف آن کرده که آثار پدرش را «دوباره به شرق ببرد.» او علاقه مندی ویژه ای به ارتقاء تساوی جنسیتی در دنیای اسلام دارد. او می گوید: «پدر من تمام تلاش خود را کرد تا دخترانش بهترین تعلیمی را که او می توانست برای آن ها فراهم کند، داشته باشند و از ما انتظار داشت که مسلک و بلندپروازی های خود را داشته باشیم، مستقلانه انتخاب کنیم و جایگاه خود را در جامعه پیدا نماییم. به یادم دارم که به من گفت: ٬هر جامعه ای که از فقط نیمی از ذخیره استعدادش را استفاده کند، همیشه خواهد لنگید.٬