پیامی از مدیر برنامه
۶) پیامی از سائره شاه
پروژه ترجمه آثار اسلامی
هدف پروژه ترجمه آثار اسلامی بازگرداندن برخی از ایدههای ادریسشاه به فرهنگی است که از آن به عاریه گرفته و پرورانده بود.
در این فرایند، ما امیدواریم که به مسلمانان اطلاع و نیز انگیزه دهیم که سنتی چندقرنه در اسلام وجود دارد که به مردم میآموزد که چگونه تفکر کنند، چگونه به عوامل بیرونی بیاعتنا باشند و به امور دنیا با نوعی شوخطبعی بنگرند و در این روند تقریبا به شکلی پیشفرض، از بذله و سخاوت و مهربانی و هوشمندی و عقل سلیم بهره گیرند – فرایندی که هدف از آن کمک به دستیابی به یک توازن درونی است که آنها را نه تنها در مسیرشان در جهان مادی، بلکه در راه تکامل و معنویات نیز هدایت میکند.
اولین مرحله این پروژه کاری بزرگ بود؛ از جمله پیوند بخش بزرگی از آثار شاه به منابع کلاسیک ادبی فارسی که عمدتا از آن اقتباس شده بود.
ادبیات فارسی در قرون یازده تا سیزده به این دلیل بینظیر است که در آن دوره تقریبا همه شاعران و استادان بزرگ ادب مرشدان تصوف بودهاند و یا به شدت تحت تاثیر عقاید صوفیان قرار داشتند.
این نوع ادبیات جزو متون مقدسه به شمار میرود – چیزی شبیه آثار شکسپیر در انگلیسی. مثلا، از مثنوی جلالالدین رومی، اغلب به عنوان قرآن فارسی یاد میشود.
همزمان، دست بردن در این متون و تحریف آن عملا بدعت محسوب میشود. با اینحال، نویسندگان آثار کلاسیک تصوف دقیقا همین کار را میکردند – و در واقع، این احتمال ظاهرا وجود دارد که منبع اصلی بیشتر آنها به درجاتی قصههای شفاهی درویشان بوده است. مثلا بسیاری از قصههایی که در مثنوی در اشکال مختلف آمده، تقریبا به همان اشکال در گلستان سعدی شیرازی نیز آمده است.
از آنجا که شاه، چنانچه خود میگفت، یک معلم فعال، نویسنده و متفکر – و نه یک عالم دانشگاهی – بود، در بهرهگیری از این آثار کلاسیک به عنوان ابزارها و موادی برای آموزش، آزادانه عمل میکرد. از اینرو، قصه در بیشتر کارهای ادبی او نقش اجزا اساسی و شکلدهندهٔ آن آثار را دارد. خود شاه استاد قصهگویی بود و به قاعده «زمان، مکان و اخوان» باور داشت. از اینرو، او گاهی از قصهها با درنظرداشت مخاطب و یا نکتهٔ مورد نظر خود اقتباس میکرد.
او کار خود را معرفی ایدههای جدید به غرب میدانست. در شرق اما، تصویر تصوف مغشوشتر است.
بسیاری از آثار منبع یا از دست رفته، یا با بیاعتنایی مواجه شده و یا ممنوع اعلام شده است. ولی، این آثار طوری صورتبندی شده بود که تقریبا شبیه یک موضوع عامهپسند اینترنتی، در درون یک فرهنگ خود را حفظ و تکثیر کند.
حتی امروز هم در فرهنگ بیشتر کشورهای اسلامی میتوان نسخههای مختلفی از این آثار را، نه تنها در متون مقدسه، بلکه در قالب بریدههای از تاریخ، زندگینامههای اولیاءالله، ضربالمثل، فکاهی و قصههای عامیانه، مشاهده کرد.
ما بیشتر اوقات باید به آثار اصلی مراجعه میکردیم تا از معیاری که شاه اغلب بر آن تاکید میکرد، اطمینان یابیم: حفظ عنصر آموزشی، بهرهگیری از عقل سلیم، و اجتناب از «آلوده» ساختن محتوای منابع.
در طول کار، ما بارها و بارها منابع را بررسی و مقابله کردیم تا از تحریفی که صرفا با انگیزههای ادبی و سوءتفاهم از سوی مترجمان و ویراستاران روی میدهد، جلوگیری کنیم.
فرایند بررسی استفاده شاه از آثار منبع – که به کار سبدبافی میماند که ترکههای بیدمجنون را از سبدی شکسته بیرون میکشد و با آن سبدی جدید میبافد – در واقع نقشه ذهنی شاه در کارش را آشکار می ساخت.
این مرحله اول – که امیدواریم دشوارترین آن باشد – تقریبا به پایان خود نزدیک شده است. ما اکنون در حال اتمام کار ده عنوان آخر آثار شاه هستیم که برای فرهنگهای شرقی جذاب است. این آثار اکنون به دو گویش فارسی (ایران) و دری (فارسی افغانستان) تهیه شده است.